Thursday, April 19, 2007

2: 325. يك خبر ِ خوش ِ ادبي و فرهنگي و نادرست شمرده شدن ِ اندوه بار ِ آن






يادداشت ويراستار


دير زماني است كه من نيز همچون همه ي اهل قلم و فرهنگ و دوستداران ادب ايران و جهان، چشم به راه ِ نشر ِ رُمان ِ بلندآوازه ي يوليسيز/ اوليس اثر بزرگ جيمز جويس به ترجمه ي مترجم توانا و دوست ِ فرهيخته ام منوچهر بديعي ام و هر بار كه با او ديدار يا تماس داشته ام، پُرسا و جوياي ِ زمان ِ نشر ِ اين رُمان بوده ام و پاسخ منوچهر نيز پوشيده در پرده ي ابهام بوده و چشم اندازي روشن در برابرم نگشوده است و همچنان تشنه كام در كرانه ي اين سراب ِ سوزان كه آن را سر ِ آب ِ كتاب و نشر پنداشته ام، بر جا مانده ام.
امروز وقتي خبر ِ رُخ نمايي ي اين ناخواسته پرده نشين را در پيامي از دوستم مسعود لقمان دريافتم، نخست از شدّت تلخكامي ي ديرپا، باورم نشد. با اين حال، هنگامي كه متن ِ خوش خبرانه و اميدوارانه ي پيام را خواندم، كورسويي از اميد در دلم تابيد و به خود نويد دادم كه به زودي، پيرانه سر به خواندن اين شاهكار بزرگ ِ سده اي كه چندين دهه اش را زيسته و پشت ِ سر گذاشته ام، كامياب خواهم شد.
امّا هنوز درين خوشْ خيالي ي رؤياگونه بودم كه پيام دوم ِ مسعود رسيد و با گفتاوردي سخت نوميدانه از بديعي، آب ِ پاكي را روي دستم ريخت و بار ديگر مرا واداشت كه از ژرفاي دل و جان به حال ِ پريشان ِ فرهنگ و ادب ِ ميهنم اندوه بخورم و دريغا بگويم.
* * *
متن ِ نخستين پيام ِ خوش خبر ِ مسعود لقمان را در اين نشاني


و پيام نوميدكننده ي دوم را در اين نشاني

بيابيد و بخوانيد.




زمانی که "پرویز داریوش" نخستین بار در جامعه ای که منوّرالفکرانش متعهد به هنرِ پرولتاریا! و بیزار از هنر ِ متعفن بورژوایی! بودند نوشته هایی از جیمز جویس به فارسی ترجمه کرد با بازخوردهای سرد این جامعه ی متعهد! مواجه شد.
دیروز در خبرگزاری ایلنا خبری خواندم که بسیار شادمانم کرد و آن این بود که شاید بزودی رمان "اولیس" جیمز جویس ترجمه منوچهر بدیعی، پس از 12 سال، پروانه چاپ بگیرد.
گفتنی است این کتاب در فهرست 100 رمان برتر سده ی بیستم قرار گرفته است.
جویس، خود در مورد اولیس، چنین گفته است: ‏‏«آن‌قدر معما و چیستان در این جا داده‌‌ام که استادان فن را سده ‌ها به خود مشغول ‏خواهد داشت تا بر سر ِ مقصود و منظور من جر و بحث کنند و این تنها راه رسیدن به ‏جاودانگی است.»
نام جیمز جویس با سرزمین ایرلند و شهر دوبلین گره خورده است به گونه ای که با یاد ایرلند، شنونده ناخودآگاه یاد جیمز جویس می افتد. گویا جویس زمانی که رمان "دوبلینی ها" را می نوشت به همسرش گفته که می خواهد برای هم میهنانش وجدان بی آفریند.
چه نیک بود همان گونه که ایرلند با جویس شناخته می شود نماد میهن ما نیز به جای کوتوله های سیاسی کسانی چون فردوسی، خیام، حافظ، هدایت و ... بودند.
"اولیس" را از روزنامک به زبان انگلیسی دریافت کنید
بخش 17 اولیس را به فارسی از روزنامک دریافت کنید (ترجمه ی منوچهر بدیعی)
ترانه ی زیبای ایرلندی Dublin In The Rare Oul Times از آلبوم The Dubliners اثر گروه Wild Irish Rovers را بشنوید. (با سپاس از دوست ارجمندم "حامد خداد" که این آلبوم را به من پیشکش نمودند.)
دیشب با خوشحالی برایتان نوشتم "که شاید بزودی رمان "اولیس" جیمز جویس، ترجمه ی منوچهر بدیعی، پس از 12 سال، پروانه چاپ بگیرد" از قضا امشب هنگامی که با همسرم به شب ده سالگی فصلنامه زنده رود رفته بودیم، دکتر بدیعی را دیدیم. درباره ی این خبر ازش پرس و جو کردم با لحنی قاطع گفت: "خیالت را راحت کنم تا زمانی که زنده ام چاپ اولیس را نخواهم دید!"
Posted by Picasa

No comments: